Quantcast
Channel: ستاره شرقی
Browsing all 20 articles
Browse latest View live

Image may be NSFW.
Clik here to view.

جهان را ادامه میدهیم

امانت خدا بر زمین مانده بود .آدمیان میگذشتند بی هیچ باری بر شانه هایشان. خدا پیامبری فرستاد تا به یادشان بیاورد ٬ قول نخستین و بیعت اولین را . پیامبر گفت : ای آدمیان ٬ این امانت از آن شماست. بر دوشش...

View Article



Image may be NSFW.
Clik here to view.

جهان را ادامه میدهیم

امانت خدا بر زمین مانده بود .آدمیان میگذشتند بی هیچ باری بر شانه هایشان. خدا پیامبری فرستاد تا به یادشان بیاورد ٬ قول نخستین و بیعت اولین را . پیامبر گفت : ای آدمیان ٬ این امانت از آن شماست. بر دوشش...

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

سال نو مبارک

بهار بهترین بهانه برای آغاز و آغاز بهترین بهانه برای زیستن است. سال نوی همتون مبارک وقت نشد مفصل تبریک بگم ٬ قول میدم وقتی اومدم جبران کنم.

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

سال نو مبارک

بهار بهترین بهانه برای آغاز و آغاز بهترین بهانه برای زیستن است. سال نوی همتون مبارک وقت نشد مفصل تبریک بگم ٬ قول میدم وقتی اومدم جبران کنم.

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

پیامبری و درختی و شهیدی

پیامبری و درختی و جوانی در جوار هم بودند . پیامبرنامش آشنا بود ٬ درخت نامش سرو و جوان نامی نداشت ٬ او شهیدی گمنام بود. پیرزنی دوان دوان به سمتشان آمد . سراسیمه خودش را روی مزار پیامبر انداخت ( بی آنکه...

View Article


Image may be NSFW.
Clik here to view.

پیامبری و درختی و شهیدی

پیامبری و درختی و جوانی در جوار هم بودند . پیامبرنامش آشنا بود ٬ درخت نامش سرو و جوان نامی نداشت ٬ او شهیدی گمنام بود. پیرزنی دوان دوان به سمتشان آمد . سراسیمه خودش را روی مزار پیامبر انداخت ( بی آنکه...

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

سلاااااااااام

پسر نوح به خواستگاری دختر هابیل رفت. دختر هابیل جوابش کرد و گفت : نه ٬ هرگز! همسری ام را سزاوار نیستی ٬ تو با بدان نشستی و خاندان نبوتت گم شد . تو همانی که بر کشتی سوار نشدی. خدا را نادیده گرفتی و...

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

سلاااااااااام

پسر نوح به خواستگاری دختر هابیل رفت. دختر هابیل جوابش کرد و گفت : نه ٬ هرگز! همسری ام را سزاوار نیستی ٬ تو با بدان نشستی و خاندان نبوتت گم شد . تو همانی که بر کشتی سوار نشدی. خدا را نادیده گرفتی و...

View Article


در طوفان ها لبخند را فراموش نکنید

دختر کوچکی ٬ هر روز پیاده به مدرسه می رفت و بر می گشت . با اینکه آن روز صبح ٬ هوا زیاد خوب نبود و آسمان ابری بود ٬ دخترک طبق معمول ٬ پیاده به سوی مدرسه راه افتاد . بعد از ظهر همان روز ٬ رعد و برق شدیدی...

View Article


در طوفان ها لبخند را فراموش نکنید

دختر کوچکی ٬ هر روز پیاده به مدرسه می رفت و بر می گشت . با اینکه آن روز صبح ٬ هوا زیاد خوب نبود و آسمان ابری بود ٬ دخترک طبق معمول ٬ پیاده به سوی مدرسه راه افتاد . بعد از ظهر همان روز ٬ رعد و برق شدیدی...

View Article

کلاغ

معلم : با "کلاغ" یک جمله بسازید. دانش آموز: از دید پدر من ٬ آقای ناظم یک کلاغ است . چون هر وقت به او می گویم از کجا فهمیده که نمره ی امتحانم بد شده است ٬ می گوید: " آقا کلاغه خبر داد ! " آقا معلم :...

View Article

کلاغ

معلم : با "کلاغ" یک جمله بسازید. دانش آموز: از دید پدر من ٬ آقای ناظم یک کلاغ است . چون هر وقت به او می گویم از کجا فهمیده که نمره ی امتحانم بد شده است ٬ می گوید: " آقا کلاغه خبر داد ! " آقا معلم :...

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

مار

روستایی بود دور افتاده که مردم ساده دل و بی سوادی در آن سکونت داشتند. مردی شیاد از ساده لوحی آنان استفاده کرده و بر آنان به نوعی حکومت می کرد. برحسب اتفاق گذر یک معلم به آن روستا افتاد و متوجه دغلکاری...

View Article


Image may be NSFW.
Clik here to view.

مار

روستایی بود دور افتاده که مردم ساده دل و بی سوادی در آن سکونت داشتند. مردی شیاد از ساده لوحی آنان استفاده کرده و بر آنان به نوعی حکومت می کرد. برحسب اتفاق گذر یک معلم به آن روستا افتاد و متوجه دغلکاری...

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

نا امیدی هرگز

سوار ماشین خود شده و راه خانه را در پیش گرفتم . بعد از یکروز تمام و فعالیت خسته بودم ٬ اما با دیدن بازی بیسبال یک لیگ کوچک محلی که در پارک نزدیک خانه من ٬ ترتیب داده شده بود ٬ توقف کرده و برای تماشای...

View Article


Image may be NSFW.
Clik here to view.

نا امیدی هرگز

سوار ماشین خود شده و راه خانه را در پیش گرفتم . بعد از یکروز تمام و فعالیت خسته بودم ٬ اما با دیدن بازی بیسبال یک لیگ کوچک محلی که در پارک نزدیک خانه من ٬ ترتیب داده شده بود ٬ توقف کرده و برای تماشای...

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

#عیدتون مبارک#

                     یکروز وقتی کارمندان به اداره رسیدند ٬ اطلاعیه بزرگی را در تابلوی اعلانات دیدند که روی آن نوشته شده بود:" دیروز فردی که مانع پیشرفت شما در این اداره بود ٬ درگذشت . شما را به شرکت در...

View Article


Image may be NSFW.
Clik here to view.

#عیدتون مبارک#

                     یکروز وقتی کارمندان به اداره رسیدند ٬ اطلاعیه بزرگی را در تابلوی اعلانات دیدند که روی آن نوشته شده بود:" دیروز فردی که مانع پیشرفت شما در این اداره بود ٬ درگذشت . شما را به شرکت در...

View Article

خدا حافظ

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید: “می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید، اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟”خداوند پاسخ داد: “از میان تعداد...

View Article

خدا حافظ

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید: “می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید، اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟”خداوند پاسخ داد: “از میان تعداد...

View Article
Browsing all 20 articles
Browse latest View live




Latest Images